بازدید : 96
1394/1/5 زمان : 21:04
من آخرش خودمو از دست خواهرم می کشم. یه تیکه خمیر مجسمه ی کرم رنگ دستش
بود. داشت میچلوندش. یهو دیدم جیغ زد از جاش پرید.( حالا بماند که جیغاش
دقیقاً بنفش پر رنگه) بش میگم چه مرگته مینا؟ میگه هیچی خمیرو گذاشتم لای
انگشتای پام بعد یادم رفت ورش دارم. چند دقیقه بعد که چشمم به انگشتای پام
افتاد فک کردم ۶ تا انگشت دارم. من میناD: خواهر توهمیه دیوونس من دارم؟!!!
فک و فامیله داریم؟
امروز تو فروشگاه ...
با همکارم نشسته بودم...
یه بار با یه...
يه بار رفته بودم عروسي...
بچه بودم مامانم...
يکي از بچه ها...
دوستم پفک بهم ...
بابام...
وقتي بچه بودم يه ...
دو سه روز پیش به یکی ...
یادمه دوره دبیرستان به معلما میگفتیم ...
مردم از بیکاری هرجا
کی یادشه...
با رفقا رفته بودیم ری...