وقتي بچه بودم يهسبد ميوه بزرگ داشتم ازاينا كه توش البالو ميچينن. بعد بهش طناب ميبستم و مينداختم دور كمر پسر همسايمون كه چند سال از من بزرگتره ميگفتم برو اسب من اونم چهار نعل ميتاخت . حالا بعد بيست سال اومده خواستگاريم تو چشام زل زده ميگه بچه بودم اسب بودم ميذاري از اين به بعد خر بشم
منم گفتم برام مهم نيست اخه من فكركردم شاهزاده ي سوار بر اسبو اوردي
امروز تو فروشگاه ...
با همکارم نشسته بودم...
یه بار با یه...
يه بار رفته بودم عروسي...
بچه بودم مامانم...
يکي از بچه ها...
دوستم پفک بهم ...
بابام...
وقتي بچه بودم يه ...
دو سه روز پیش به یکی ...
5
یادمه دوره دبیرستان به معلما میگفتیم ...
مردم از بیکاری هرجا
با مامانم رفتيم....
داشتم از خونه میرفتم بیرون....
من و داداشم در حال....
رفتم مغازه " خدمات کامپیوتری" ، به یارو میگم ...
به مامانم ميگم بزرگترين آرزوت چيه....